آنها رفتند سمت چپ و من رفتم سمت راست. تقریباً 9 عدد مین M16 کار گذاشتم. تلههایش را بسته بودم که یکدفعه دیدم سر و کلهشان پیدا شد. گفتم: اینجا چهکار میکنید؟
کد خبر: ۷۶۱۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
حسین اولین مرتبه بود که به خواستگاری میآمد. از آنجا که به شدت خجالتی و مأخوذ به حیا بود، وقتی میخواستیم به اتاق برویم، اجازه خواست که مادرش هم به اتاق بیاید و بعد راحت همه حرفهایش را مطرح کرد!
کد خبر: ۷۶۱۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۰