خاطره - صفحه 236

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
خاطره

ماجرای شفاءسردارفضلی پس از دعای امام

مرا خدمت امام معرفی کردند و گفتند و در جبهه به دلیل مجروح شدن، بینایی‌اش را از دست داده است. امام تبسمی کردند و دستشان را به سر و صورت و چشم‌های من کشیدند و دعاهایی را خواندند و فرمودند:‌ امیدوارم ان‌شاءالله شفا پیدا کنید.
کد خبر: ۵۴۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۴

خاطره ‌ای از ارادت آیت‌الله قاضی به آیت‌الله بهجت

ایشان برای بنده نقل کرد روزی آیة الله بهجت در زمان تحصیل به محضر پدر بزرگم آمده بودند، بعد از رفتن آقای بهجت آیة الله العظمی قاضی بلند می شوند و می گویند:ولله این بهجت گناه کردن بلد نیست!
کد خبر: ۵۴۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۶

  • پربازدید ها
  • تازه ها