سفرنامه اربعین؛
هنوز غذا را تمام نکرده بودیم که سرو صدای دعوای شدیدی از حیاط خانه به گوشمان خورد. هر چه میگذشت دعوا شدیدتر میشد، داد و فریاد آنها مرا به وحشت انداخته بود. پیش خودم گفتم: عراقیها به روحانی خیلی احترام میکنند، بروم کنارشان شاید دست از دعوا بردارند. بلند شدم و با ترس و لرز
کد خبر: ۱۰۱۳۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۳
سفرنامه اربعین
ابومصطفی جلوی در ایستاده بود ، بعد از کمی خوش و بش گفت: این خانه تازه ساخته شده و در این ایام خانهام را به روی زائرین باز کردم تا تبرّک شود و اولین کسانی که در این خانه بیتوته کردند، زوّار امام حسین علیه السلام بودند و شما مایه برکت خانه ما هستید، هلابیکم!.
کد خبر: ۱۰۱۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹